آسمون دلدادگی | ||
|
سلام بادا شیون میکنن،ابرانعره میکشن... نترس گلم چیزی نیست،فقط تواین تاریکی شب دلم آشوبه، هوای خیالم طوفانی شده.... چندوقته آسمونِ رویاهام عجیب گرفته، امروز باتمومِ وجودم فلسفه ی ساحل و حال امواج رو درک کردم.... فلسفه ی ساحل آهیه ازسرِدلتنگی ؛ که امواج اونو به ساحل پس میدن... ببین من زندگی رو از لاک پشت یاد گرفتم... دلم که گرفت ؛تولاکِ خودم فرومیرم... سمفونی عجیبی شده این رویاهای قشنگ وتلخ... این دنیای آدم ها چقدر غریبه ... گوشه ی یه تنهایی دنج و خلوت بنشین ببین چقدرآشفته،منظمم!!! سکوت این جای دنج اینبار وهم انگیز نیست! اینبار پنجره اتاقم مه گرفته نیست... تا آسمون خورشید داره! تا دورها حرف داره! اینبار فکرِ آشفته ام دنج ترین صندلی دنیا روبرای دیدن رد پای زندگی در خود جا داده ... نمیدونم آرزوهام هستن که دارن منو نابود می کنن یا این منم که دارم نابودشون می کنم
فقط میدونم که خیلی کم دارمت...
سمفونیِ تلخی شده نبودنت،
دلم یه فنجون قهوه ی تلخ و داغ میخواد...!
یاحق سلام دلم که لنگِ بودنت میشه، نبودت رو میسپاره به کافی میکس تلخ عصرهای تابستونی... دلم که هواتو میکنه... سراسردق میکنه و حیاتش رو میذاره لبِ طاقچه ی خیال شبونه های تو رختخواب... دلم که پرت میشه به هپروتِ بودنت، تلخی قهوه ی تلخ رومیخواد... دلم که هوس میکنه تورو... مست میشه ازنگاه تو، هست میشه از صدای تو... توخیالم داره بارون میاد، بوی دلتنگی داره این نم بارون، مثه زنی که میدونه داره تورو... اما دلش انتظار میکشه عطره نفساتو. یاحق |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |