آسمون دلدادگی | ||
|
می دانی دلتنگی چیست؟! تا به حال دلتنگ شده ای که بفهمی چه می گویم؟ طعمش را چشیده ای ؟! لمسش کرده ای؟! بی قرار شنیدن صدایی و بی تاب دیدن نگاهی شده ای؟! یک آهنگ را ،یک موسیقی را هزااار بار بی دلیل گوش کرده ای؟! ساعت ها به تصویری زل زده ای؟! با چشم هایش درد دل کرده ای؟! راستش را بخواهی ... دلتنگی را نمی شود نوشت دلخوشی جان ... نمی شود توضیح داد دلتنگی شاید.... احساس مبهمی باشد میان دل، چیزی شبیه یک بغضِ توامان با لبخند...
#آذرخش تو تا حالا از توی عکس به من خیره شدی؟ تا حالا با دیدن عکسم بهِم لبخند زدی؟ بهت نگفتم اما من این کار رو کردم... ساعتها نشستم و نِگات کردم. نگو دیوونه شدم، چون بودم. فقط عکس، آدم رو دیوونهتَر میکنه... چون میخواد یه چیزی بگه و نمیگه.. نوکِ زبونشهها، اما جون به لبِت میکنه! تا حالا به چشمهای توی عکس زُل زدی؟ خوبیِ عکست اینه که پلک نمیزنه، خسته نمیشه. بیخبر نمیره. من بعد از نبودنت با عکست حرف میزنم، تو بیمن با کی حرف میزنی؟ خوش به حال اونایی که صدات رو میشنون... بدی عکس اینه که صدا نداره، یا اگه داره من نمیشنوم... داره؟ اگه صدا داشت ازش میپرسیدم کجای دنیایی. میدونستی فاصلهی بین واقعیت و خیال یه پِلک زدنه؟ کافیه به عکست خیره بشم، حالا صدات رو هَم میشنوم که میخندی. بخند. با صدای بلند . اصلا همین که میخندی کافیه. حتی مهم نیست کجای دنیایی...
#آذرخش
امروز که برگشتم هوا یه طوریه... مثه طعم اناره نوبروووونه مثه بوی بالش مادرم... اصن چرا کلمات رومعذب کنم؟! هوا امروز که نه هرروزش طعم تو روداره لعنتی .. #آذرخش
مـهـمـونـم بـاش
فنجونی از
☕️قـهـوه تــلخ☕️روزگار
کـه جــز
به لـبخـنـد تو شـیـریـن
نمـیشه
"قهوه بارانی،#آذرخش"
telegram.me/Raine_esperso
خیلی دلتنگم ببخش اگه طولانی شد. این روزا بی تفاوتی به مرز دلدادگیم رسیده و این بزرگترین تراژدی احساس منه...! خیلی وقـتـا زنـدگـی یــعـنـی: دوســت داشـتـن "تـو"! بــی هـیـچ امـیـدی بـرای داشتنـت... دیوارهایی که میسازی، هر روز و هر روز بیشتر میشن! معمای پرشور وبااحساس من آخه از کجا برای این همه دیوار پنجره پیدا کنم؟ همیشه بهت گفتم: همه ی بد شانسی من و "تو" این بود که وقتمون رو صد درصد خرج کسی کردیم که تا ده بیشتر بلد نیست بشمره!!! اما چه کنیم روزی به پست هم خوردیم که واقعا دیر بود... این روزای پاییزی بازهم تو ندارم کارم شده هر روز آخر دنیا روبدون "تو"ببینم هر چی روز میره شب میاد شب هم که بره، دوباره روز از نو روزی از نو ... اما نه "تو" میای نه خیالت میره و من موندم با یه دنیا بی "تو" بودن که وقتی میخوا مت ، نیستی میبینی بازهم اتفاق تازه ای نمیافته؛ فقط من، ذره ذره ایوب می شم!! اینقدر گاهی دوست دارم که لا به لای ساز نفسهات.. پنهون شم! درست همون وقتایی که تو باخوندن متن ها و دلتنگی های من آه میکشی و من ازدرون خالی میشم... خالی میشم چون نیستم که به لحظه لحظه های زندگی با"تو" افتخار کنم و به پای بودنت پایبند بمونم و این غم انگیز ترین " آهنگ " دنیاست...! متنفرم از این کارنوال زندگی،ولی چه میشه کرد؟ بعضی ها رو هرچقدر هم که بخوای تموم نمی شن. همیشه به آغوششون بدهکاری . حضورشون گرمه و سکوتشون خالی میکنه دل آدم رو. آرامش صداشون رو کم میاری هر دم، هر لحظه کم میاریشون ببین "تو"یی که به رسم جاده دوری ولی به رسم دل نزدیک، گوش کن دوستت دارم رازیه که در میون حنجره ام دق می کنه وقتی که نیستی... همین یاحق به کدوم بهونه تحریم شدم
زنگ که نمی زنی...
نمیایی...
و صدات که می کنم...
بی هیچ حرفی
از کنارم ردمیشی،
امشب بیا...
پنج به علاوه یک شیم،
یعنی من و چای و شعر و خاطره و تو
همراه با لبخندی قشنگ،
بیا اشتی کنیم لطفا...
تو تحریم روبردار ،
و من
قول میدم به همون بیست درصد از نگاهت قناعت کنم...
و هیچوقت
سمت غنی سازی بوسه ها نَرَم با تو.
یاحق
دلم بدجور درد می کنه...
یادش بخیر کوچیکتر که بودم ،
مامانم می گفت : پرخوری دل درد میاره !!!
هوام رونداشتی مامان...
خیلی " غصه خوردم " ....
دلم بدجور درد می کنه ....
یاحق
الان لحظه ایه که دلم هوات روکرده و دلتنگتم
شب هام با دلتنگ شدن برای تو چقدر قشنگ میشن
کاش اینجا بودی که ببینی چقد حرف با تو دارم
حرف هایی تودلم مونده که
تا به زبان نیاورم دلم آروم نمیگیره
بیا و بنشین لحظه ای در کنارم که دلم هم با تو رفت
بیا و ببین که چقدر نگران دلت هستم
بیا و ببین که بی تو بی تابم
بیا و بغض رواز دلم بردار بیا که با تو آرومم
بیا و نگفته های دلم رو گوش کن
همین که بیایی و بدونم حال دلت خوبه.
حال دل من هم خوب میشه
و این شبها و روزها خودم رو فراموش کردم
بیاد تو هستم هر دم و هر لحظه
بیا تا بدونم که حال دلت خوبه
اگه اشکی از چشمای قشنگت بریزی
وبغضی به دل داشته باشی من
نمیتونم خودم روببخشم
برای خودم و دلم دیگه هیچی نمیخوام
همه چیز رو برای دل تو میخوام
بیا و ببین چه حالی دارم برات
فقط بیا...
یاحق
باید خودم
باد رومتقاعد کنم،
که نوزه
باید خودم
حرمتم رو
به دریا گوشزد کنم
ببین زمین
جای خطرناکیه...
واین رسم زمونه است،
کسی که
باید بیاد
همیشه دیر میاد...
یاحق
میدونم که گذرت این ورانمیافته که بخوای بخونیشون... ولی فقط برای تو مینویسم، ببین جنس نیستم تابرای خریدم به مغازه بری زیر خاکی ام کشفم کن! بام نیستم تا برای هواخوری به سراغم بیای آسمونم پرواز رو بیاموز ساحل نیستم تـــا روی ماسه هاش آفتاب بگیری دریام دل به دریابزن روزنامه نیستم که بخوونی و روی نیمکتی جا ببزاری کتابم من روزندگی کن سیگارنیستم که بکشی و تمومم کنی اکــــسیژنم من رونفس بکش حوانیستم تا از بهـــشت بــــیرونت کنم زنم اگه میتونی مرد باش مرد یاحق بغض که میکنم
هوای گلوم بد جورطوفانی میشه
هوای لبخند ندارم چه کنم دست دلم نیست
با تو
یا بی تو
فرقی نمیکنه
چشمهام یک ساز رو بلد شدن،
وقتی که نیستی
نبودنت،
وقتی که هستی
فکر رفنت،
سجاده ام خیس شده اما دلم باز نا آرومه،
خودمم نمیدونم چی شده؟
حالم نه مثل همیشه اس،
نه نیست...
جاده ها از پاهام خسته ان، از بس که رفتم و نرسیدی
از بس که گفتم ونشنیدی...
دلم به گلایه نمیره که هرچی گلایه هست از دلمه
تنها از دلم
میخونم که آروم بگیره ،
ببین حتی یادتوونوشتن به یادتوباعثه آرامش...
کاش میشدهمه چی رونوشت،کاش.
یاحق
سلام همه اش دلم میخواد حرف بزنی ... توبغلت باشم،فقط به نجوای تو گوش بدم... بازم تو این غروب کوفتی ... دلم هوای آغوشت رو کرده ، تاصب من باشم و نفسای داغ تو... میشنوی بازم صدای آب میاد... توحوض دلتنگیم چی میشوری؟ یه کم یواشتر !!!! آخه ماهی کوچبیک دلم میون دستاته، ببین بیا...تو فقط بیا قول میدم که قایقت شم توفقط بادبانم باش بزار هرچی حرف پشت سرمون میزنن بادهواشه دورمون کنه ازاین آدما من از این آدما خسته ام دلم آغوش بی دغدغه ات رو میخواد. یاحق چه جالبه فک کن...
ناز رو ميکشيم،
آه روميکشيم،
انتظار رو ميکشيم،
فرياد روميکشيم،
ولي بعد از اين همه سال اونقدر نقاش خوبي نشدیم که بتونيم
دست بکشيم...
از هر چیزی که آزارمون میده...واقعا چرا؟؟؟
یاحق
یادته…؟!
روزیکه پیشت بودم پرسیدم این جاده کجا میره…؟!
وتوساکت شدی،یعنی توهمیشه ساکتی…
! تو سکوت کردی و من دیدم که جاده جایی نرفت…
!اون که رفت ، خیال تو بود،کجا
؟نمیدونم،فقط وقتی برگشت پرشدم از عطرتنت،ببین
راهی نمیبینم ، آینده مبهمه، اما اصلا برام مهم نیست
همین کافیه که تو راه رو میبینی و من تو رو...
یاحق
میبینی میگن قانونه......
که فقط زن بنشینه تا مرد نازش روبکشه!
زن بایدکم باشه تا مرد بمونه..!
میگن:مرد ا پررو میشن...!!!
از شنیدنِ دوستت دارم .......
من اما می گم...
این قانونا مفتم هم نمی ارزه
اینا که قانون نیست اصلا...!
این ها یک مشت غرورهایِ ظریفومسخره اس،
که بعضیا
چاشنیِ بی مهریشون می کنن،
اینقدر درگیرِ این درگیریهای الکی شدیم
که هرچیزی غیر از این ها روفکرمیکنیم
رویاست...
نه جانِ من،نه عمرم...!
صاف و ساده و صمیمی بودن
رویا نیست...!
حقیقتیه که ما قایمش کردیم برایِ خاطرِ خیالاتِ باطلِ خودمون...!
مرد و زن ندارد......
به نقطه " مـــــــــــــا" شدن که رسیدی؛ بهترین باش......
برایِ عاشقونه هات... برای دوست داشتنت... برای دلتنگی هات...
میونِ جمع صورتش رو ببوس!
میونِ مردم داد بزن....
"دوستت دارم"... چه چیزی از این قشنگتر...؟!
و اگر کسی چشم غره ای رفت
دعاش کن فقط دعاش کن تا عاشق شه ،همین...دوستت دارم چون لایق دوست داشتنی مهربونم.
یاحق
سلام دردامومینویسم توصفحه ای مجازی... تا دل بی طاقتم برای لحظه ای هم که شده آروم بگیره... تا بغضِ تو گلوم مثه دینامیت منفجرنشه وشبنمی ازچشمام نچکه... تا حتی ذره ای هم شده سبک شم، نمیدونی ...شایدم وقتی پیدا نمیکنی که بخوای خیلی از چیزارو بدونی؛ این روزاخیلی پرم، پرم از بغضی بی انتها... پرم از یه دنیا حرف نگفته... اما حرف نمیزنم، سکوت میکنم درست مثه خودت... ببین منو!!! روزه ی سکوت گرفتم این روزا... نه اینکه دردی نیست نه!!! دردهست ،زخمم هست... اما چه کنم؟چون گوش شنوایی نیست. یاحق
یه وقتا نمیدونم واقعا کاره که سرتوگرم میکنه تا از خیلی چیزا دورشی، یاتو به عمد خودتومشغول نشون میدی تااز خیلی چیزا حتی به دروغ دورشی؟ قشنگیشم اینه که تو واقعیت فقط یه سمفونی شیک و فانتزیه ، برای عقب نموندن ازروالِ کوفتی زندگی، به ته خط رسیدم ومدام یادم میره که، دردمثه یه دایره اس؛ 360درجه بزنه دوباره برمیگرده روخودت... سرخط وته خطشم خودتی، غروب امروز داشتم به آسمون ابری وگرفته نگاه میکردم، نمی دیدمش... ولی میگن هست،می گن همه جا هست.... حتی توزندگی من و"تو" خیلی از آدمای دیگه... به حرف اومدم و بهش گفتم: قرارنیست شاکی بازی دربیارم؛ قرارنیست بگم:چرا؛چطور؛چی؟ قرارنیست تو کارت اَره و اُره بکشم وسط.... ولی خدای من، کَرمت رو نمیشه بزنی رودورِتند... از اسلوموشن این زندگی خسته شدم، ولی آسمونم مثه این خانوما که تا بهشون حرف میزنی ؛ میزنن زیره گریه،اشگش دمِ مشگش بودوفقط بارید... دلم جنگل میخواد،جواهرده....دوهزار... خاموش کردن ضبط ماشین و گوش دادن به صدای طبیعت... دل دادن به دل درختا... دلم غمِ برگشت از شمال رو میخواد... خداحافظی بادریا... راه درازِچالوس....آش تونل کندوان... حتی دلم لک زده برای اتوبان تهران-کرج موقع برگشت... شلوغی...ترافیک...خمیازه...خستگی؛ بیا باهم دیگه بریم شمال... دلم گرفته راضیم به این خیالای محال. یاحق
مثه قرصی که نیمه شب، بدون آب گیر می کنه... گیر کردم در گلوی زندگی کاش می تونستم راحت حرف بزنم... چیزی بگم از دلتنگی... میون آدم های این اتاق مجازی...فقط می گم دلتنگم... این سکوت رودوست دارم... لال بودن روترجیح میدهم وقتی کسی نیست عمق درد پنهان شده تو حرف هام رو حس کنه...!!! یاحق
قلبی دارم خسته از تپیدن مــــی گن ســـــاده ام ....! مـــی گن "تــــو" منو با یـه نــگــاه .... یـه لبـــــخـنـــد .... بــه بــازی گرفتی ....! مــــــی گن همه ی تـــرفنــدهـــات ، شـــیطنـــتونی هــــات .... کلارفتارت رومن نمیفهمم، میگن من ســــاده ام ....! اما مــــــــن فـــــقــــــط تورو دوســـتـــــت دارم ....، همیـــــــــن! اونا ایــــن رو نمـــــــیفــــهمن....!! بذار بگن من ساده ام،بیخیال امروزتواین هوای گرفته دلم یه سفرمیخواد... سفر به یه جای دنج، که فقط من باشم و "تو"... "تو"باشی ویه عالمه حرف برای گفتن... من باشم ویه عالمه صبوری برای شنیدن. یاحق
یه شب سرد پاییزی در باغی پر از یاد "تو" پر از دلتنگی های "تو" یه گوشه ای پر ازفکرت نشستم تکیه زدم به تنه ای که بوی عاشقیای تو رو میده در آرزوی دیدنت بایه عالمه فکرای قشنگ دست تو دستت گذاشتن وبوسیدنت برام تقریبا داره یه رویا میشه نمی دونم چه مرگمه... بازم شب شده ومن چه سرد و ملول فنجون قهوه تلخ و داغم رو تودستم فشارمیدم تا با همه تلخی فنجون تلخی این روزگارازیادم بره و با داغیش گرم شم و با همه داغیش سرمست میشم ... چشمام رومی بندم و "تو" روتصورمیکنم "تو "یی که بدجور دلم هواتو کرده... باشه! قبول هیچی نگو...درگیری میدونم خدا نگهدارت باشه ای سوگلی شباوروزای من .... در پناه آغوش امن خدا بمون ،خاطره مبهم بی تکرارم . یاحق |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |