آسمون دلدادگی | ||
|
با تـــــــــــــــــــــــــــــو نفس کشیدن، با تــــــــــو زیستن
مرا به خنکای باران خورده ی صبحگاهی یک شور عاشقانه مـــــــــــــــــــــی خواند
تـــــــــــــــــو را داشتن مرا به بزم نیایش های محزون
شبانه مـــی کشاند
واژه ها تاب وصف تــــــو را ندارند
توان از تــــــــــــــو گفتن را ندارند
وقتی تو باور قلبی، نجوای شبانگاه شاپرکی،
تبسم ملموس شقایق مـــــــــــــــــی شوی
وقتی تو تعبیر دنیا و رویا و زندگی می شوی
سخن از کــــــــــــــــــه باید رانـــــــــــــد؟؟؟
وقتی تـــــــــــــــو فلسفه ی تقدیر، تفسیر سرنوشت،
تعبیر احساس مـــــــــــــی شوی.....
دیگر تعریف عشق به سهولت به تو اندیشیدن می ماند
تـــــــــــــــــــــو تعریف بی تحریف عشقی
تــــــــــــو به همان عطشی می مانی که سیرابی
نمی شناسد
با تـــــــــــو من زندگی را جدا از این بوی دلزده ی خاک
در دیار دلدادگی های بی تاب عاشقانه با شعفی ماندگار
به بزمی ماندنی در حقیقت افسانه ای راستین به استقبال مـــــــــــــــــــــی روم
تو را من نقش عشق طرح دوست داشتن با ظرافت احساس
بر بوم وجودم بر پرده ی قلبم به تصویر می کشم
نیازی نیست، تو خود بر یاخته های تنم حک شدی
واژه ها مرا به یک جمله سوق می دهند
از تـــــــــــــــــــــــــو نگاشتن، از تو سرودن
وجودم، دوست داشتنت را فریاد می کند
می شنوی ...؟! نظرات شما عزیزان: یاشا
ساعت13:53---18 اسفند 1390
مسافر، مسافر استــــ...
وقتـــــ استقبال هم می دانی... که یک روز باید بدرقه اش کنی... دل نبنــــــــــــد... پاسخ: در حسرت موجم ، باران کفافم نیست درمان درد من ، باران ِ نم نم نیست . . .
درود
نمیدونم این عشق و دوری چیه که همه راجه بهش حرف میزنن.ولی میدونم چون فک میکنن ی چیز دست نیافتنی هست انقد حرف راجه بهش زیاده. فقط اینو میدونم زندگی بی الایش و ساده و عاشقانه الان خیلی سخته پاسخ:درود بر تو ای مهربان چه خوشبخت است آن که کسی را دوست می دارد و عشق می ورزد...او بر روی این زمین در میان این کوچه و بازار انبوه سایه هایی که چون اشباح خیالی می گذرند یکی را می بیند و احساس می کند که در میان این خلوت خالی یکی وجود دارد... yasha
ساعت13:27---29 بهمن 1390
پاسخ:دستهایم را می گشایم ، می گشایم بیشتر
آسمان را چون قدح در دست می گیرم
و آن زلال ناب را سر می کشم
سر می کشم
تا قطره آخر...
می شوم از روشنی سیراب
مثل شقایق زندگی کن کوتاه اما زیبا
مثل پرستو کوچ کن فصلی اما هدف مند مثل پروانه بمیردردناک اما عاشق پاسخ:باهات موافقم
سلام عزیزم
آپم ، با حضورت خوشحالم کن[گل] هم زیبا نوشتی و هم وبت زیباتر شدهپاسخ:سلام رها جان مرسی عزیزم ممنون از حضور گرمت....حتمن گلم موفق باشی یاحق
سلام
توصیف بارش محبت و عشق ورزی را در نگاهی ساده و بی آلایش سوار بر موجی از ابرهای اسمانی از زبان همه ی اسمان شنیدن خستگی یک کتاب دوری را از تن خمار الود زمان بدر می کند . فلسفه بودن و تقدیر ماندن ،همه ی تفسیر سرنوشت باغبانیست که گلهای متنوع و ملون کلمات را در باغچه افکارش برای بهاری دیگر بذر پاشی میکند باشد که بهار جشن امدن را در زمستان سرما زده چشمان روزگار باور کند ... ایلیاپاسخ:سلام فكر می كردم گذر لحظه ها مرا به بكریتی بدیل رهنمون خواهد کرد اما هیچ عبوری مرا به چیزی تازه متصل نكرد از تكرار زندگی به تنگ آمده ام ودر حصار خیالات واهی اسیرم دلم برای پرواز یك پرستو تنگ شده است.من روزگار را بدون لبخندی صادقانه پشت سر نهادم و در فرا سوهاست كه گذر گذشته غمگینم می كند تمام كودكان هم بازی من در سردرگمی سنگینی در مانده اند و من به این می اندیشم كه به كجا خواهیم رسید من به خویشتن خویش دلیلی برای بودن نمی یابم جز اینكه تو را دوست بدارم...اما كاش لحظه ای می رسید كه می توانستم صمیمانه تر با تو باشم به دور از این زمین فانی... |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |