آسمون دلدادگی | ||
|
باز شب شد و من بیقرار،
می دونی شب که میشه؛ مهتاب تو گوشم لالایی میخونه....
سرم رو روی پای مهتاب میذارم
و گل بوسه های ماه برگونه های رویاهام میشینه...
اون وقته که:
ستاره چینی "تو"وخواب های نقره ای "من" شروع میشه.
فکرشو بکن؛
لیوان چای روی میز در انتظار یک جرعه اس،
ولی نه تو میایی نه اون گرم می مونه،
آخه چه گناهی داره سماوری که داغ دیده اس؟
نمی دونم باورمیکنی یانه؟
ولی همین که قاصدکی را فوت کنی
تا عطر نفسهات روبا خود بیاوره ،
برای دلم کافیست .
به قول معروف "وقتی قرارمون پروانه شدنه ،
بذار روزگار هرچقدر میخواد پیله کنه ."ملالی نیست.
شاید سکوتِ میونِ کلماتم باشی که دیده نمیشی،
اما من تورواحساس میکنم؛
شایدهم هیاهوی قلبم باشی که شنیده نمیشی؛
اما من تورو نفس میکشم،
می دونم تا یه پلک به هم بزنم می آیی!
با انارو آیینه تو دستات...
به قولِ فروغ "من خواب دیدم"
در خاطری که "تویی" ،
دیگران فراموشند ،
بذار درِ گوشت بگم "میخوامت" ،
این خلاصه ی تمومِ حرفایِ عاشقونه یِ دنیاست .
یاحق
نظرات شما عزیزان:
نمیدونم شبهایی که من هم بیدارمو منتظر رسیدن یه دوست....
وقتی چشمام خسته میشه از بس زل میزنم به در تا اونی که میدونم حتماً یه روز میاد بیاد.... وقتی برای چندمین بار چای سرد شده استکانهارو عوض میکنم تا وقت اومدنش گرم باشه.... اونم مثل من منتظره و چشم به در خونه دوخته؟ و باز هم داره سماور دل نگرانش رو پر از آب میکنه که یه وقت دلش نسوزه از بی آبی.... شاید خیلی ها مثل ما فقط چشم به راهند.... شاید باید یه شب راه بیوفتنو برن در خونه اونی که فکر میکنند دوستش دارند... یه چای مهمونش باشن.... دوست من چای رفاقتت چه تازه دم بود و دلچسب مثل دلنوشته هات.... پاسخ:آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف و من از دور ببینم که پر از لبخند است چشم و دنیا و دلت . . .یاحق
سلام نوشتت مثل همیشه چی بگم...عالی بود
دل آدم گاهی چه گرم می شود
به یک " دلخوشی کوچک "
به یک " هستم "
به یک " نوازش "
به یک " آغوش"
پاسخ:سلام احسان جان
ممنون عزیزم؛تو همیشه به من لطف داری دوستِ خوبم...
دیوانه ای راگفتند:چه خواهی ازخدای خویش؟گفت:عقل سالم تابرای عشقم دوباره دیوانه شوم!یاحق
نفسهای شبانه
ساعت3:52---8 آذر 1391
چایت را گرم نگه دار و سماور را به جوشش وادار .. کوکب خانم خانه ی قصه ی ما مدام بساط مهمانیش گرم بود ... دی آمدن بهتر است از هرگز نیامدن این را بارها پشت کامیون های جاده ی انتظار دیده ام ... قاصدی در میان کلمات بهم ریخته ...چه تمثیلی میشود این دوستت دارم های کاغذی.
پاسخ:اگه سلطنت بلد نباشم سلطنت نميکنمٍ اگه زندگي بلد نباشم زندگي نميکم اما اگه دوست داشتن رو بلد نباشم به خاطره تو ياد ميگيرم !یاحق
خيلي جالبه.پاسخ:ممنون دوست خوبم...موفق باشی یاحق
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |