آسمون دلدادگی | ||
|
زندگـــــــــــی مثه ماشین قراضه ایه
قــیـامـــــــــــــــــــتی سـت ! از لـحـظه ای که زنــگ ِ تــلـفن بـــلـند مـی شـه ..
ســــر زده بیــــــا … کمــــــﮯ آشفتــــگی بــــد نـیست … اون وقــــــت … تکــــــوندن ِ شونــــــه هاﮮ ِ پُـر غُـبــــــار
یاحق
می گن شاد بنویس..... نوشته هات درد دارن!!
و من یاد مردی می افتم
که با سنتورش
گوشه ی خیابان شاد میزد
اما چشمهاش خیس بود؟! حکایتیست داستان من... پسورد تمام فایلهام شماره ی توست.... ومن هي شماره ی تورو ميگيرم بدون اینكه صدات رو بشنوم!! اي كاش... فقط... بودی كه وقتي بغض ميكردم بغلم کنی وبگی: گريه كني ميكشمتا! گاهی تو … گاهی یاد تو … گاهی هم غم تو … آخر این “تو” کار م روتموم می کنه ! میایی نءشه میشم... میری خمار!منو به تخته ی دلت ببندو ترکم بده...خسته شدم از اینهمه عذاب.. یاحق
من و تو خیلی کارا به دنیا بدهکاریم…
من و تو هنوز خیلی کار داریم…
پس زود برگرد... من خاطرتت رو میخوام نه خاطره ات رو. یاحق
کاش میشد که نرفت ...... کاش میشد که بمونی . بسازیم خونه ای با گل دل ..... کشور عشق کجاست؟؟؟؟؟ حرف از رفتن و بیزاری نیست ..... پای رفتن لنگ است ..... جای ماندن اینجاست ........ کاش میشد که نرفت و زمان را پوشید و زمین را بویید ..... کاش!!!!!!!! یاحق خدایا…
یاحق ![]() سهم من که نیستی!!!
سهم قصه های من بمون!!!
سهم فکر من!!!
عاشقونه های من!!!
سهم خواب دستای من بمون!!!
از کنار من که رفتی!!!
از خیال من نرو!!!
سهم من که نیستی!!!
سهم من نمیشی!!!
سهم دفترم !!!
سهم واژاره های من!!
سهم سطر های خسته ام بمون.... یاحق
تنهایمــــــــــــــــو رو تلخ تر میکنه.. تو کـــــــــــــــــــــی برمیگردی؟؟؟ میخوام کامِ فنجون هارو به شکرانه ی
حضورت شیرین کنم ....
یاحق
تمام خوبـــــی حس مالکیت اینه که از کسی که دوسش داری بپرسی تــــــــــو مال کی هستی؟! و اون بدون معطلی بگه: فــــــــقط مـــــــــال تــــــــــــــــــــو....
از هیچ کارِ بچگیم پشیمون نیستم..... جز آرزوی بزرگ شدنم... یاحق
![]() کـاش بـودی ..
کـاش مـیـشـد بـگم..
ایـن روزها چـقـد هـوایـیـت شـدم ...
و بـیـقـرارتـر و دیـوونـه تـر از هر زمـان دلـم مـیـخـوادت ....
امروز بـعـد از مـدتـهـا ، درِ صـنـدوقـچـه ی قـدیـمـی رو بـاز کـردم ..
عـقـلـم را تـمـام و کـمـال گـذاشـتـم درونـش ..
بـعد تـو روبـرداشـتـم ، عـاشـقـونـه نـوازشـت کـردم..
بـعـد گـذاشـتـمـت تـویِ قـلـبـ
![]() تـویِ مـغـزم ......
اصـلا مـیـخـوام بـیـای بـشـی خـودِ مــن ...
کـاش میشد ..
لا اَقـَل مـیـتـونـسـتـی اشـکایـی کـه از دوریت
روی گـونـه هـام مـیـلـغـزن پـاک کـنـی..
و اگـر بودی حـتـمـا در گـوشـم مـیـگـفـتـی :
آغـوشـت بـازه و مـنـتـظـری ...
می بینی................
بازم خیالِ تو منو "برداشت"
کجامی برد،نمی دانم .... یاحق
![]() دختری پشت یه ۱۰۰۰ تومانی نوشته بود :
پدر معتادم برای همین پولی که پیش توست
یک شب مرا به دست صاحب خانه مان سپرد !!!
خدایا چقدر میگیری ؟؟؟!!!
که بگذاری شب اول قبر ٫ قبل از اینکه تو ازم سوال کنی ٫
من ازت بپرسم :
چرااااا .... ؟؟؟!!!! "http://www.dalalmarg.blogfa.com/" یاحق
![]() برای من:
تاریخِ تولدت مهم نیس...
تاریخِ "تبلورت"مهمه.
اهلِ کجابودنت مهم نیس...
"اهل و به جا" بودنت مهمه.
منطقه ی زندگیت مهم نیس...
"منطقِ" زندگیت مهمه.
گذشته ی زندگیت مهم نیس...
"امروزت"مهمه که چه گذشته ای برای فردات میسازی.
یاحق
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |