آسمون دلدادگی | ||
|
این که چقدر از اون روزا گذشته... یا اینکه چقدر هر دومون عوض شدیم ... یا اینکه هر کدوممون کجای دنیا افتادیم اصلا مهم نیست … باز بارون که بباره ، هروقت که میخواد باشه ، دلم هوات رومیکنه … یه خیابون... یه بارون... دستهای یخ کرده... یه آهنگ... وکلی فکر ! بارون که می باره : یکی باید باشه که به تو زنگ بزنه و بگه چترت روبردی ؟ یکی که نگرانت باشه حتی نگران اینکه زیر بارون به این لطیفی خیس شی … یکی باید باشه که دست بکشه توی سرت و آب ها رو کنار بزنه اما..... اصلا همه ی اینا بهونه ایه که وقتی بارون می باره یه بار دیگه یاد تو بیفتم… میدونی وقتی وسط درگیری های ذهنیت حس می کنی به آخر خط رسیدی چی میچسبه؟ یه فنجون داغ صداقت اونم از لبای "تو" که اعتراف می کنی هر جور که باشم عاشقمی... بـعـضـي وقـتـا فـكـر مـي كـنـم... هـوای دو نـفـره داشـتـن... نـه ابـر مـی خـواد... نـه بـارون... نـه يـه بـعدازظـهـر پـائـیـزی.... فـقـط كـافـيـه حـواسـمـون بـه هـم بـاشـه! یاحق نظرات شما عزیزان: صخره
ساعت7:58---2 آذر 1392
خیابون یادته در ذهنم
بارون حس بودنت در وجودم و دستای یخ کرده دلتنگی دلم برای نبودنت.... و من هنوز در خیابون زیر بارون دستای یخ کردمو ها میکنم به امید اومدنت.... پاسخ:چه حسه قشنگیه وقتی که چند وقتی نیستی خیالت راحته از اینکه هیچکی جاتو نمیگیره....یاحق |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |